نیمه دوم زندگی یک زن

ساخت وبلاگ
من و همسر یه حساب اشتراکی داریم . این موضوع باعث شده هر وقت چکی برگشت بخوره حسابای هردومون بسته بشه . ازونجا که تا رفع مسدودی نمیتونیم کلا کاسبی رو بخابونیم توی یکی از بانکا که خدمات بهتری بهم میده یه حساب بنام دخترک باز کردیم و تا رفع و رجوع اون چک برگشتی واریز و برداشتهامون رو به اون حساب منتقل میکنیم .مسیج این حساب روی شماره موبایل من فعاله و در نتیجه گاهی ازین مبلغ یه وجه هایی رو بدون اطلاع همسر بابت پس انداز کنار میذارم . این ریزه پولها منتقل میشه به یه حساب در یه صندوق محلی که به مردم وامهای قرض الحسنه کوچیک میده . اینجوری هم کمکی کردم به اون صندوق هم یکم پس انداز دارم میکنم هرچند بسیار کم . حالا هی دلم این چیز و اون چیزو میخاد و هی میگم ازون پس اندازه میخرم ولی باز دلم نمیاد خرجش کنم و چشم پوشی میکنم . البته اینم بگما . این هزارمین دفه است که اینکارو میکنم و هر دفه که همسر لنگ مونده ازین پس انداز بهش میدم به امید اینکه جاشو پر کنم . اما هیچ وقت بازگشتی نداشته . امروز کارمندمون که همیشه منو سرزنش میکنه که هیچی واسه خودت کنارگذاشته نداری گفته دفترچه این پس اندازه رو ازم میگیره و حق ندارم بهش دست بزنم . شاید این بتونه یکم برام پس اندازی که همسر ازش خبر نداشته باشه بذاره کنار . نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 91 تاريخ : چهارشنبه 30 شهريور 1401 ساعت: 16:50

دراز کشیدم و داشتم اینستا چک میکردم . یه پیج دارم عکس وفیلم عروسی های قدیم رو میذاره . یهو خاطرات بچگی اومد بیادم . اشک از چشمام سرازیر شد . خونه پدریم خونه بزرگی بود . یه خونه سه بر نبش یه کوچه . سرتاسر خونه زیرزمین بود . زیرزمینمون پر بود از قابلمه های بزرگ و آبکشهای چوبی آویزون به دیوار و تک شعله های بزرگ . یه طرف دیوار کابینت بود پر از بشقابهای ملامین گل آبی و قاشق و لیوان . همه یه دست . یادمه زیر تمام ظرفهامون یه نقطه لاک قرمز زده بودیم . تمام همسایه ها عروسیای بچه هاشونو خونه ما میگرفتن . چون مراسما زن و مرد جدا بود زنونه رو خونه ما میگرفتن و مردونه رو خونه خودشون . مادرم قبل مراسم فرشها رو پشت و رو میکرد که اگه با کفش اومدن تو مهم نباشه . سبدهای قرمز سبزی خوردن . سماور بزرگ و کاسه لعابی پاسماوری و کلی استکان نعلبکی . قوری بزرگ گل سرخی که درش با رمان قرمز به دسته وصل شده بود . سفره های بزرگ چند متری با عکس بشقاب چلوکباب . جاسیگاریهای مستطیل شکل گل سرخی . همه و همه آماده پذیرایی از یه جشن بزرگ ، کنار گذاشته شده بودن . یه کارتن داشتیم توش پر از ریسه بود با کلی لامپ رنگی . کار وصل کردن ریسه ها با پدرم بود و معمولا تا چن روز بعد عروسی هم جمع نمیشد . خونمون یه تراس بزرگ داشت که چن تا فرش پهن میکردیم و کنار دیوار پشتی های بزرگ ترکمن میذاشتیم و زیر پشتی ها پتو تا کرده مینداختیم. این قسمت مخصوص بزرگترای فامیل عروس دوماد بود که حوصله سروصدا و بزن برقص جوونها رو نداشتن . خونمون یه پاسیو بزرگ داشت که توش یه گلدون بود که گیاه فیلتوس داشت . مادرم پرده های تور جلو پاسیو رو کنار میزد و یه میز چوبی میذاشت تا بتونن میوه ها رو بچینن روی میز . چایی و قند مهمونی هم هدیه مادر بود به اون ج نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 133 تاريخ : جمعه 25 شهريور 1401 ساعت: 5:34

از دیشب پریشونم . اینقدر که خوابیدنم خستگیمو در نکرد . از خودم اصن راضی نیستم . من شخصیتا آدم حاضرجوابی نیستم و بعد از گذشتن زمان تازه حالم بد میشه که چرا اینو نگفتم چرا اونو نگفتم . دخترک‌ چن روزه گیر داده که اسبشو بفروشیم و یه مادیون آروم براش بگیریم . قیمت گذاری روی اسب ، مث خریدو فروش ماشین نیس که بزنی توی چن تا سایت و حدود قیمت دربیاد . در نتیجه کار یه شبه نیس و از طرفی اونم اینجوریه که یچیزی میخاد باید سریع انجام شه یا ازهمون اول یه نه بش بگی و از سر خودت وازش کنی . همسر با نظرش موافقت کرد که اسبشو با یه مادیون از خود باشگاه جابجا کنه و با صاحب باشگاه صحبتم کرد . ولی چون ما قیمتا رو دقیق نمیدونیم یکم تردید به خرج داد و واسه معامله این دست اون دست کرد . دیشب که باشگاه بودیم صاحب باشگاه در حضور دیگران این عدم تصمیم گیری رو به عنوان یه نقطه ضعف از همسرم جلوی دیگران گفت و بعدش بقیه یکم دست گرفتن . گناه من در اینجا این بود که از همسر دفاع محکمی نکردم و به گفتن یه جمله که همسرم یه کاسبه و در معامله هاش باید منافع رو در نظر بگیره اکتفا کردم . در صورتی که حقش بود همونجا تو دهن صاحب باشگاه و اون خانومی که از حسادت داشت همسر رو تخریب میکرد میزدم و نهایتا با ترک کردن محیط اعلام نارضایتی میکردم . خیلی خیلی حالم بده و حتی توی خواب هم خودمو سرزنش میکردم . یه ضرب المثل قدیمی هست که میگه فلانی پشت سرت حرف زد . طرف میکه تو چی گفتی که اون اجازه بده بخودش که پشتم حرف بزنه . از خودم راضی نیستم و خودمو نمیبخشم . امیدوارم یه شرایطی پیش بیاد که بتونم جبران کنم + نوشته شده در جمعه هجدهم شهریور ۱۴۰۱ ساعت 6:59 توسط ماهی  |  نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 103 تاريخ : يکشنبه 20 شهريور 1401 ساعت: 14:42

خواهر همسر رفت سر خونه زندگیش تهران و مسولیت از رو دوش من برداشته شد . اما ازونحا که نمیتونم آروم بشینم ازراه دور کارهاشو رصد میکنم . اینجا که بود زخم بستر شده بود و من یروز درمیون یه متخصص زخم میاوردم با کامفیل زخمشو پانسمان میکرد . لوازم رو هم خودش میاورد . امروز پرستارش زنگ زد که اونجا چه مارک کامفیلی مصرف میکردین ؟ چون عکسشو داشتم گفتم بهش . یساعت بعد زنگ زد که چن ورق خریدم . گفتم چرا اینقدر هزینه کردی . هر یه برگه ش به چن قسمت تقسیم میشه . گفت مسول داروخانه گفته اصن قیچیش نکنین و هر برگ برای یه بار مصرف . گفتم اندازه زخم خیلی کوچکتر از اون برگه س . یکم به تردید افتادم و به همین متخصص زخم اینجا زنگ زدم و جریان رو گفتم . گفت چهار قسمتش کنین . اینجوری بهتون گفتن تا مجبور شین بیشتر بخرین . خیلی ناراحت شدم . واسه منافع شخصیمون حاضریم همه رو له کنیم . کاش یکم انسان بودیم . + نوشته شده در پنجشنبه هفدهم شهریور ۱۴۰۱ ساعت 18:52 توسط ماهی  |  نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 108 تاريخ : جمعه 18 شهريور 1401 ساعت: 1:07

اومدم اعلام کنم دنیا غیر ازاینکه گرده ، بی حوصله هم هست . هر کار کنی خیلی زود میذاره تو دامنت . مراسم هفت شوهرخواهرهمسر جمعه بود . الان دوروزه موضوع مفقود شدن وصیتنامه ش مطرح شده . درگیری بین بچه ها اینقدر شدید شده که خواهرهمسر داره سکته میکنه . همون تهمتی که به ما زد بین عزیزانش افتاده . نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 13 شهريور 1401 ساعت: 15:50

میگن اجل برگشته میمیره نه مریض سخت . خواهر همسر توی روزای سخت مریضیش هی گفت برو چمدونو از تو کمد بیار خلعتمو بهت نشون بدم کم و کسرشو درست کنیم . هی من گفتم از کجا معلوم که مجبور نشی واسه من بدیش . پریروز همسرش که کاملا سلامت بود توی خواب سکته کرد و دیروز تشییع جنازه ش بود . جالب اینجاست همون خلعت رو به همسرش داد . این روزا مرگ و میرای عجیب غریب اتفاق میفته . شاید فردا نباشیم پس آمادگیشو داشته باشیم . + نوشته شده در سه شنبه هشتم شهریور ۱۴۰۱ ساعت 10:51 توسط ماهی  |  نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 105 تاريخ : پنجشنبه 10 شهريور 1401 ساعت: 15:16

فروشهای آنلاین دنبال بهانه ن که یه آف بچسبونن به پیجشون تا فروششونو بالا ببرن حالا این بهانه میتونه عید نوروز باشه یا یلدا .این آف ها بسیار هم عالی هستن اما اینکه اون تاریخ بولد، مناسب اون کالا هست یا نه جدیدا بهش توجهی نمیشه . مثلا قبلنا لباس مشکی رو به مناسبت محرم آف میزدن اما این روزا تخفیف ویژه شورت به مناسبت اربعین و امثال این خیلی بی تناسب و مسخره س . نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 93 تاريخ : پنجشنبه 10 شهريور 1401 ساعت: 15:16

با اینکه خیلی دو آتیشه طرفدار جمهوری اسلامی هستم اما منم مث همه به روش مدیریت و نوع کشورداری منتقدم . این روزا با دو دسته آدم سروکار داریم . یه عده که با نیت سواستفاده منافع خودشونو در نظر میگیرن و پای سفره کشور نشستن . یه عده هم حلال حروم سرشون میشه اما متخصص نیستن که هر کدوم به یه شکل در سیستم اداری اختلال ایجاد میکنن . از دید من دسته دوم هم به اندازه ی دسته اول مجرمن . بی فکری و اهمال کاری هم باعث ازبین رفتن منابع مالی کشور میشه . شهر من یه شهر کوچیک با امکانات بسیار کمه . چند سال پیش در شهر من یه بیمارستان جدید ساختن . بعدها شنیدیم بعد اتمام ساخت و ساز و در زمان تجهیز متوجه شدن درهای اطاق کم عرض ساخته شده و تخت بیمارستانی ازش رد نمیشه و ویلچر از در سرویس بهداشتی رد نمیشه که مجبور شدن کلی تعمیرات انجام بدن و ورودی ها رو بزرگتر کنن . بنظرم گناه اون مهندس که با بیفکریش باعث اون هزینه و تعویق زمان افتتاح شد با اونی که این مبلغ رو میدزده یکیه . هردو عامل فسادن . الان چند روزه چک ملت همسر برگشت خورده . پول توی حساب صادرات موجوده اما حسابهاش بسته شده . نه ما میتونیم برداشت کنیم و وجهش رو به حساب ملت بریزیم . نه ذینفع چک برداشت کنه . مبلغ هم سنگینه و ما باید همین مبلغ رو از کسی بگیریم و به حساب ملت بریزیم تا چکمون رفع اثر شه یا صبر کنیم اینقدر پول بیاد . اونی که این طرح عالی رو طراحی کرده فقط تا نصفه راه رو دیده و برای این قسمت راه حلی پیش بینی نکرده . اینم مث بقیه ندونم کاریا و اهمال کاریهامون .اول یه کار رو طراحی میکنیم بعد اجرا میکنیم بعد میفهمیم چه نقاط ضعفی داره حالا دنبال راه حل میگردیم و اینطوری هم صدای مردم رو در میاریم هم وقت و پول ملت رو هدر میدیم . از شهيد گرانقدر دک نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 96 تاريخ : شنبه 5 شهريور 1401 ساعت: 13:51